چه معلولیت‌ها که دنیا را بهشت اراده کرد

معلولیت محدودیت نیست. این جمله را زیاد شنیده ایم. اما وقتی در زندگی افرادی که به نوعی دچار معلولیت هستند، دقت می کنیم، اراده فولادین آنها، موجی از انرژی را روانه وجود آدمی میکند و همواره انسان را به این اندیشه می کشاند که اگر همه انسان های سالم، چنین اراده ای داشتند، دنیا بهشتی بیش نبود.
معلولان اصلا و‌ ابدا دنبال مقصر و ناله و افغان نیستند، بلکه همواره در تلاش های حیرت انگیز دیگران را به این تفکر وا می دارند که انسان، جز شدن نیست؛ حتی اگر نقصی در بدن داشته باشد.
اینگونه افراد خیلی موفق تر و امیدوارتر از سایرین هستند و گاهی منبع الهام اند.
چندی پیش سری به صفحه یکی از کوهنوردان و‌ ورزشکاران حرفه ای معلول زدم. دلم میخواست موفقیتش در فتح قله ۵۶۰۰ متری دماوند را فریاد بزنم. این کوه اراده و خستگی ناپذیری، انسان را خجالت زده میکند.
به راستی اگر همه آدم های دنیا، به جای بهانه آوردن، به اراده و شدن می اندیشیدند،این دنیا چه کم داشت؟
«استیو تولتز» در شروع کتاب جزء از کل می‌گوید: «اگر کائنات تصمیم بگیرد درسی به ما انسان‌ها بدهد، مثل روز روشن است که ورزشکار باید پایش را از دست بدهد، فیلسوف عقلش، نقاش چشمش، آهنگ ساز گوشش و …»
و از سجاد سالاروند، دو پایش را گرفت.
سجاد سالاروند متولد سال ۱۳۶۱ در شهرستان دورود لرستان است.
و به‌دلیل مجاورت با دامنه‌های اشترانکوه از نوجوانی علاقه‌مند به کوهنوردی بود. تا اینکه در نوروز سال ۹۵ در اثر سانحه رانندگی هر دو پای خود را از دست داد اما شکوه اراده اش را نه.
او خود این اتفاق را حکمت خداوند می‌داند که بنا بوده در ۳۴ سالگی پاهای خود را از دست بدهد و بعد از آن بدون پا زندگی کند.
سالاروند پاهایش را امانتی از طرف خدا می‌داند که خودش داد و خودش هم گرفت. همین روحیه باعث شد که درست ۴۵‌روز بعد از تصادفش، نخستین قله‏‌اش را فتح کند.
فتح بام ایران در فاصله کمتر از دوسال بعد از تصادف، فتح دیوار بیستون برای اولین بار در جهان با پای مصنوعی،فتح برج میلاد در ۳۵ دقیقه با پله‌نوردی، فتح قله آرارات معروف به بام ترکیه به ارتفاع ۵۱۳۷ متر، عنوان سومین کوهنورد معلول فوق حرفه ای دنیا را در کارنامه دارد.
سالاروند اکنون در رشته دو میدانی با استفاده از پروتز‌های کربنی مشغول به فعالیت است و در زمان شیوع ویروس کرونا دست از تمرین برنداشته و به‌طور اختصای و انفرادی در ورزشگاه شهدای اسلامشهر تمرین می‌کند.
سالاروند میگوید:«خوشحالم از این که با ورزش کردن من بسیاری از دوستان معلول به انجام این کار تشویق شدند. برخی از آن‌ها می‌گفتند به‌ دلیل معلولیت‌شان خجالت می‌کشیدند و آن را پنهان می‌کردند، اما زمانی که فعالیت‌های من را دیدند، آن‌ها هم آزادانه علایق خود را دنبال کرده‌اند. به نظر من هیچ محدودیتی برای انسان‌ها وجود ندارد و ما با قرار گرفتن در شرایط خاص تنها باید قدر داشته‌های خود، به‌ویژه سلامتی را بیشتر بدانیم. البته این مسیر سختی‌هایی هم دارد، مثلاً تاکنون بارها حین ورزش پروتز پاهایم را زخم کرده یا هنگام صعودهای طولانی پیچ پایم شُل شده است، اما چیزی که در تمام این سال‌ها من را به‌ادامه دادن تشویق می‌کرد لحظه صعود به قلّه و موفقیت بود که تمام سختی‌ها را برایم به شیرینی تبدیل می‌کرد.»
اما وظیفه مسولان در قبال چنین الگوهایی که به عنوان سرمایه های اجتماعی کشور محسوب میشوند، زیاد است.
این اراده های آهنین به تنهایی میتوانند تلاش و امید به آینده و رسیدن به تعالی را در وجود تک تک افراد یک جامعه زنده و رشد بدهند، بنابراین جزو سرمایه های اجتماعی محسوب می‌شوند و باید به آنها بهای بیشتری داد.
سالاروند میگوید: «متاسفانه درکشور ما پروتز پا جزو عمل‌های زیبایی محسوب می‌شود و هیچ بیمه‌ای این موضوع را نمی‌پذیرد و در اولویت نیست. از طرفی هزینه‌های پیوند اندام‌های مصنوعی آن‌قدر زیاد است که افراد زیادی از عهده آن برنمی‌آیند.»
چه خوب بود مسولان با حمایت از نیازمندی این اسطوره های صبر و سرمایه های اجتماعی، در الگوبخشی شان در جامعه حمایت بیشتری می‌کردند.

گزارش از مریم ابراهیمی دینانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *