جامعه، تشنه روراستی در مقابل رودربایستی است

  • کد خبر: 4989
  • /
  • 18 اردیبهشت 1401 - ۲۰:۴۵
  • /
  • یادداشت

توان‌نگار– مریم ابراهیمی دینانی| « اخلاقی زیستن، نوعی تمرین مردن و تحمل پذیرتر شدن زندگی، به هنگام مواجهه با بیماری های صعب العلاج یا لاعلاج است. بزرگترین احساس منفی انسان در هنگام احتضار، پشیمانی است و پشیمانی سبب اش خطاهای اخلاقی ماست و اگر خطاهای اخلاقی ما کم شود، پشیمانی‌ام به روزگار بیماری ‌ احتضار حداقلی تر خواهد بود.
آدم اخلاقی در مقایسه با آدم غیراخلاقی در روزهای آخر بهتر زندگی می کند. اگر اکنون در بستر احتضار باشم و بنا باشد طلوع آفتاب فردا را نبینم اگر به کسی ظلم نکرده باشم آسوده تر خواهم بود. نمی گویم آسوده مطلق هستم بلکه آسوده تر خواهم بود.»
روزهای ماه مبارک رمضان با برنامه پر طرفدار«زندگی، پس از زندگی» گذشت. برنامه ای که توجه مخاطبان بسیاری را به سمت خود معطوف کرد و عده بی شماری از مردم، به فکر تسویه حساب های شخصی خود افتادند.
گویی تلنگری بود که جهان، همین ماده پوچ و گذرا نیست و آینده ای خواهد آمد تا در مقابل حتی، یک اخم هم باید جواب پس بدهیم!
اما سوال اینجاست که چرا گاهی انسان های اخلاق مدار تنها در زمان مرگ، به فکر تسویه حساب و رد حق الناس هستند؟
یعنی پیش از آن، چنان مغرورانه زیست میکنند و‌ در مناسبات فردی و اجتماعی شان، کاملا حق به جانب، شرط مسلمانی و اخلاق را زیر پا میگذارند که گویی خدا، حقی بر گردن آنها دارد. در حالی‌که در ادبیات گفتاری‌شان از هر دو جمله، یکی از آن راجع به خدا و قیامت است!
این رفتارها، نوعی فریب خود است. این طیف که کم هم نیستند، چنان در توهم اخلاق مداری فرو رفته‌اند که حتی بزرگترین خطای انسانی و اخلاقی خود را کاملا قابل توجیه می دانند و ایمان دارند که خدا و رسولش نیز همواره مهر تایید بر رفتار او خواهد زد، چرا که همواره نمازش اول وقت بوده و‌روزه اش بی وقفه و پشت سر هم و گویی طلبی در خور وصف از خدا دارند و صاحب حق هستند.
اما هیچ چیز به اندازه این توهم اخلاق مداری، برای جامعه خطرناک نیست.
این خودشیفتگی دینی، عمق باورها را نشانه می رود.
ظلم و بی عدالتی در کسوت دینمداری، تنها یک حق الناس ساده نیست، از بین بردن باور انسان ها به صورت تدریجی و عمقی ، نسبت به اخلاق و دین و دینمدار است.
وقتی از خدا و باورهای دینی برای ایجاد وجاهت و طلب احترام از مردم و کسب موقعیت و مقام و مال مایه میگذاریم، اما به یکباره با توهم دینمداری، خودشیفتگی دینی ، و یا حتی ریاکاری و مقبول واقع شدن در دستگاههای دولتی و غیر دولتی، بدترین نوع رفتار را با دیگران همطراز و یا زیردست داریم، نوعی ناامیدی اخلاقی جامعه را فرا میگیرد و آن نوع رفتار در قالب الگویی کارساز برای کل جامعه، نسخه پیچی می‌شود و سالها بعد کاملا به وضوح می‌بینیم که جامعه، تبدیل شده به یک رنگین کمانی از دروغ و فریب و بی عدالتی که هر کسی سعی می‌کند شیرین تر و چرب‌تر از دیگری باشد، و تنها گواهش، کلمات شیرین بدون مایه است که تنها مگسان میفهمند چقدر لذیذ است و همچنان گردش می چرخند چون طعم موال را هم چشیده اند!
در این قرن جدید، جامعه تشنه صداقت است. تشنه روراستی در مقابل رودربایستی.
جامعه تشنه همدلی، نوع دوستی و تلاش برای پر رنگ کردن نقش انسانی، همه افراد جامعه است.
مردم از مردم شروع کنند. پس زدن هر آنچه که یا خودشیفتگی دینی است و یا ریاکاری فردی برای رسیدن به منافع فردی و جمعی، کم کم مدیر و سیاستمدار را هم مجبور میکند، تا رویه ریاکاری و چاپلوسی را تغییر دهد، چرا که آنچه یک جامعه را به چاه زوال سقوط میدهد، همین عدم توازن درون و بیرون است.
به وقت مرگ، هیچ حسابی تسویه نخواهد شد. گاهی برخی جملات را باید چندین بار با صدای بلند خواند!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *