رمز ارتباط «جهاد تبیین» با قرآن کریم!

توان نگار_ سحر مشایخی| قبل از اینکه وارد مبحث جهاد تبیین شوم باید به این موضوع که ریشه همه بحث هاست ورود نمایم اگر انسان ایمان به خدا در قلب و جانش رخنه کرده به عروة الوثقی چنگ انداخته که هیچ لرزش و تردیدی در آن نیست وقتی دستمان در دستان خدا باشد او ما را در این فضای معلق با آن ریسمان نگه می دارد. طوفانهای شدید، هجمه های گوناگون از هر طرف هجوم می آورند ولی ما هراسی نداریم چرا که به ریسمان محکمی وصل هستیم. اصل داستان بشر همین است که اگر بتوانیم به آن دست یابیم طبعا فروع آن هم در اختیار ما خواهد بود. این نظریه به اصطلاح روشنفکران غربی از قبیل دکارت و نیوتن است که خداوند در عرض بقیه موجودات است.جهان ساعتی نیوتن بر این مبنا ست که ما به خدا در حد خالق اعتقاد داریم و در دیگر شئونات زندگی احساس ضرورتی نمی کنیم که بر او توکل کنیم. چرا که خدا در هیچ جای زندگیمان نقشی ندارد. بعنوان مثال چرا از فلان حزب سیاسی تنفر دارم و به فلان حزب تمایل! در نگاه ساعتی، خدا در این مسائل نقشی ندارد در حالی که در نگاه توحیدی« فاذا عزمت و توکل علی الله» در کارها مشورت کن اما نهایتا به خدا اعتماد داشته باش و از او تمنا کن. خدا در متن زندگی ست و در همه ابعاد و ساحات باید ساری و جاری باشد. مکانیزمی که در زندگی پیش گرفتیم در همه گستره و آستانه ها باید حضورش را حس کرد در غیر این صورت یعنی رغبت به شرک که آخر الامر نقمت را به همراه دارد. این مقدمه قبل از ورود به مباحث سیاسی و اجتماعی از ملزومات است. حال با این پیش گفتار برگردیم به موضوع! بعضی کلمات سهل ممتنع است می دانیم یعنی چه ولی قادر به توضیح آن نیستیم و یا توصیف آن به سادگی امکان پذیر نیست. «جهاد تبیین» هم یکی از همین موارد است اما در مورد اهمیت آن توضیح این مطلب ضروری ست که اگر حرف غلط، تحلیل اشتباه، مطلب ناپخته و نسنجیده، گفتار مغلطه آمیز، خبر نادرست که ذهنیت کسی را خراب کند، خدشه ای به اطلاعات کسی وارد کند و یا فردی را نسبت به کار درستی بدگمان کند او هم در این امر شریک است چرا که باب ضلالت را باز کرده است. ضمن اینکه با ترک خویش، ترک تفکر و ترک امید یعنی زنده زنده مرگ خود را پذیرفته است. مرگ باور و مرگ ایمان به کشوری که خالصانه عاشقش هستیم. لازمه «جهاد تبیین» این است که با سطحی از سواد و صلاحیت و شأن علمی، اجتماعی و فرهنگی دست به قلم شویم و برای مثال توئیت بزنیم، تحلیل کنیم یا موضعی بگیریم. هر فرد متعهدی وظیفه دارد که عطف به ادراک مجموع مسوولیتهای سنگینی که بر دوشش هست، این علوم را کسب کند. اگر منطق و استدلالی نداشته باشیم و برهان و ادله ای نداریم نباید وارد معرکه شویم. روایت زیبایی در این زمینه هست «جاهل اگه ساکت شود دنیا آباد می شود» اگر تریبون دست انسانهایی باشد که چهره هستند اما صلاحیت علمی در مورد آن موضوع ندارند مردم به گمراهی کشیده می شوند فکت تاریخی مسائلی که بیان شد خطبه فدکیه حضرت زهرا «سلام الله علیها» ست ایشان پشتوانه مردمی نداشت ولی کسانی که مقابلشان بودند با شیادی از سطحی بودن و هیجانات مردم استفاده کرده و آنان را با خود همراه نمودند وقتی حضرت آسیب شناسی می کنند به این موضوع می پردازند که مشکل مردم این است که قرآن نمی فهمند و آن را پشت سر انداخته اند. چاره الان هم علم کردن معارف قرآن است. اگر این اتفاق بیافتد کسانی که صلاحیت ندارند به حاشیه می روند مثلا در مسایل سیاسی و بین الملل هنوز دچار چالشیم در صورتیکه قرآن بی پرده در مورد آن حجت را بر خلق تمام نموده: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَ النَّصارى‏ أَوْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ»

ضعف کار رسانه ای ما این است که گمان می کنیم مشکل با تولید کلیپ یا عضو شدن در کانال های گوناگون، داشتن پیج و اینستا و یا مطالب را فوروارد و لایک کردن حل می شود در صورتی که شاید بصورت مقطعی بعنوان مسکن درد را تسکین دهد اما این قبیل کارها راه درمان نیست و این نبرد، نبرد واقعی رسانه نیست. در این جنگ که هیاهو و شانتاژ علیه کشورمان بلند است ما باید تناقض ها را پیدا کنیم یک نمونه از یافتن تناقض با اینکه سطح بحث تنزل می یابد این است که مثلاً فلان فرد مشهور از دزد گردنبندش نگذشت و معتقد بود این جرم جنبه عمومی دارد و صراحتا ابراز کرد نمی تواند از آن بگذرد. با کمال تعجب همین فرد از اولیاء دمی که فرزندش را تکه تکه کردند و به قتل صبر کشتند می خواهد از خون فرزندشان بگذرند! باید پرسید اینجا جنبه عمومی ندارد!؟ تناقض یعنی همین! ضمن اینکه اینها ابتدائیات است تناقضهای سطح بالا وجود دارد که باید به آن پرداخت. ما تا این تناقضات را پیدا نکنیم نه در جنگ رسانه پیروزیم و نه در جهاد تبیین موفقیتی کسب کرده ایم‌.

بعضی مسائل جنبه هیجانی دارد رسانه ها ابهاماتی مطرح می کنند تا منطق ما گیج و گم گردد. بسیاری از شبکه ها به صورت کاملا سازماندهی شده بر آتش ابهاماتی که ساخته ذهن بیمارشان است می دمند و بر اختلافات فرهنگی، قومی و‌مذهبی دامن می زنند و اصولا اگر خاصیت زدن نداشته باشند به چه درد می خورند! اینجا نباید در زمین طرف مقابل بازی کنیم، مثلا کشور آمریکا که داعیه دفاع از حقوق زنان را دارد به گفته «نشریه معتبر فوربس» حدود یک سوم از زنان زندانی در جهان در آمریکا بازداشت هستند. یعنی بیش از ۲۰۱ هزار زن زندانی در آمریکا وجود دارد که ۱۰ در صد از جمعیت زندانیان در این کشور را تشکیل می‌دهد. این وضعیت زنان آمریکا به نقل از رسانه‌های آمریکاست که صرفا به گوشه بسیار کوچکی از آن اشاره شد. عقل سلیم و بی‌طرف حکم می‌کند که سیاستمداران کشور مذکور بیشتر تمرکز، هم و غم خودشان را معطوف به نجات بانوان آمریکایی از ورطه تباهی و نابودی کنند و آن‌وقت اگر از چاه وِیل مشکلات خودشان پیروزمندانه و موفق بیرون آمدند، قدم در حل مشکلات سایر کشورها بردارند. اگر مصداقی برای ضرب المثل «کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی» وجود داشته باشد، اینجا کاربرد دارد. نکته بسیار مهم دیگر که همواره باید گوشزد مقامات پر ادعای آمریکایی شود و به سمع و نظر به اصطلاح مدعی‌العموم حقوق بانوان جهان برسد، این که پیشرفت‌های بانوی ایرانی در طول چهل سال گذشته در عرصه‌های مختلف علمی، هنری، اجرایی به جرات می توان گفت که در دنیا کم‌نظیر است و این چیزی فراتر از ادعاهای تکراری بلکه در عرصه آمار و ارقام پژوهشکده های غربی قابل اثبات است. از این دست تناقضات اساسی که می توان به آن رجوع کرد، بسیار است. در هر حال ما ناچاریم به سواد رسانه مجهز شویم که برنده این میدان نبرد باشیم آیه کلیدی در قرآن هست که با عمل به آن تحت تاثیر احساسات زودگذر قرار نمی گیریم. چرا که این آیه مبارکه مانند عصای موسی سحر و جادوی رسانه فرعونیان را باطل می نماید. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‌ ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ»

باید ضرورت این جهاد را شناخت و با دیگران قدم به قدم همراه شد و ذره ذره آموخت. ضرر این شناخت تنها متوجه دشمنان این مرز و بوم و جغرافیاست. ما چاره ای نداریم جز آنکه از خودمان دفاع کنیم، از آینده خودمان و از میهن آبا و اجدادیمان. بدیهی ست این مبحث بسیار وسیع است که به سادگی نمی توان نسخه آن را پیچید و رها کرد. این نوشته از زاویه ای خاص تنها به بخش کوچکی از این جهاد عظیم پرداخته است.

در پایان لازم می دانم اشاره کنم برای نوشتن این مطلب از نظرات صائب اساتیدی استفاده کردم که افتخارم بهره گیری از علم و دانش آنهاست و آنچه شنیدم و آموختم را سعی کردم به رشته تحریر در آورم.

سعدیا گر نتوانی که کم خود گیری

سر خود گیر که صاحب نظری کار تو نیست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *