حرفای ناگفته یک کارگر

  • کد خبر: 6785
  • /
  • 12 اردیبهشت 1402 - ۱۴:۱۸
  • /
  • یادداشت

توان نگار_ افاطمه طایی| *من کارگر نیستم*!!

*ساده و بی ریا سخن میگویم*

نه برای اینکه دیده شوم که دیده شدن دردی از زخم هایم دوا نمی‌کند *بلکه دوست دارم شنیده شوم*

سالهاست که پینه ها میهمان ناخوانده دست هایم شده اند.

پینه های دست هایم را پنهان نمیکنم چرا که مُهر شرافت و صداقت و پاک دستی من در جنگ ناعادلانه ای در این سالها به نام زندگی است!

* دست مسئولین درد نکند، یک روز را برای من و امثال من نامگذاری کردند.*

اما چه سود که این نام گذاری هرگز نمی‌تواند صدای کارگر معدن زغال سنگی را یک در طول یک روز ۵۰۰ پله را پایین می‌رود و بعد از ۶ ساعت ۵۰۰ پله را بالا می آید تا معنای زنده بودن و نفس کشیدن زیر آسمان آبی را تجربه کند به گوش مسئولی برساند.

من یک کارگرم،با حداقل دستمزد، با عیدی که معوق می شود و حقوقی که وقتی به تعویق می افتد از ترس از دست دادن کارم جرات اعتراض ندارم!

اما خوب در سر تیتر همه ی خبرها ما کارگرها بزرگترین سرمایه یک مجموعه هستیم

*چه جالب که خودمان بعد از بیش از ۳۰ سال جان کندن سرمایه ایی برای آبرو داری نزد فرزند، عروس و داماد نداریم*

*دخل وخرج مان بهم نمی‌خورد فدای سرتان!*

اما وقتی زخم بیکاری چون بختک زندگی را در مُشتش می‌گیرد مانند زورقی سرگردان در طوفانی سهمگین ،امید به زندگی را به صفر می رساند.آتش می گیری!می سوزی!خاکستر می شوی و بی صدا…آنقدر بی صدا که گویی قاصدکی در یک روز طوفانی که قصد سفر کرده ای!

تورم، اجاره بهای کمر شکن مسکن، بیماری و….هر روز سفره کارگر را کوچکتر مي کند اما نمی‌دانم چرا هر بار شعارهای روز کارگر، بر بیلبوردهای شهر، بزرگ و بزرگ می‌شود!

بماند هستند انسانهایی که مرا می‌بینند و می شنوند اما کاری از دستشان بر نمی‌آيد.‌ مسئولینی که به هر بهانه خاک را با دست خدمت صادقانه شان از شانه ام پاک میکنند ولی خوب مشکلات بسیار است و دست یاری کم!

*آنقدر که باور کرده‌ام من کارگر نیستم*!