روح لطیفی داشتی، مثل لبخندت!

به یاد دوست و همکار فقید عکاس خبرنگار اصغر فخاری

توان‌نگار- سحر مشایخی:

آقای فخاری عزیز!

هرگز فکر نمی‌کردم روزی قلب‌مان را خواهی شکست

نه با کلامی آزارنده

نه با سخنی کم توشه از مهربانی

نه با اخمی از سر درد

آری، هرگز فکر نمی‌کردم روزی قلبمان را با رفتنت بشکنی و سینه‌هایمان را مالامال از اندوه کنی و راه گلوی‌مان را با بغضی بی‌امان ببندی!

هر چند روزگاری‌ست که باید بر زندگان اشک ریخت نه بر رفتگان!

و این سخنی ست که می‌دانم در آسمان‌ها آن را تایید خواهی نمود.

یادم هست همیشه به دنبال بهترین زاویه بودی تا تصویری را خلق کنی حالا که به آن عکس‌ها نگاه می‌کنم می‌بینم چه روح لطیفی داشتی مثل لبخندت!

حق است که به یادت اشک بر چشمان‌مان جاری شود هر چند وقتی دوربین به دست می‌شدی تاخاطره‌ای را ثبت کنی از ما توقعی جز لبخند نداشتی و همین قلب‌مان را بیشتر می‌شکند.

هرگز به یاد ندارم از زندگی گلایه‌ای داشته باشی و یا از آرزوهای دور و دراز سخنی بگویی و این گواهی ‌ست که در لحظه زندگی می‌کردی و مگر خوشبختی جز این است.

آقای فخاری عزیز! تنها چیزی که تسکینم می‌دهد این است که همه ما مسافر محتوم این دنیای گذرا هستیم و ای کاش من هم بتوانم قطره قطره زندگی را بنوشم و در پنهان کردن غم‌هایم بکوشم چرا که آنها، تنها متعلق به سرزمین قلبم می‌باشند.

و اما آخرین کلام: بدان یادت برای من و دوستانت هرگز بیرنگ نخواهد شد و صبوری بی‌حسابت برای همیشه در ذهن‌مان حک خواهد شد.

به امید دیدار در زمان و مکانی که جز آرامش و نشاط سهم‌مان نیست، ان‌شاءالله.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *