دختری با کاپشن صورتی و گوشوارهای قلبی

فاطمه طایی_ توان نگار| دخترک در حالیکه با چشم های سیاه آهویی خود مادرش را نگاه می کرد گوشه پیراهن مادر را کشید و با شیرین زبانی خاص خودش گفت:

تو رو خدا مامان منو ببر. قول می دم نگم پاهام درد گرفته..از خودتم تند تر راه می رم!

آخه امروز روز مادر هم هست، می خوام کنارت باشم.

 

مادر کلیپس روسریش را زیر گلو محکم کرد و گفت: عزیزم، بهت گفتم اونجا خیلی شلوغه، تازه داداشت هم تنهاست، وقتی اومدیم با همدیگه میریم خونه  مادر جون، تا بهش روز مادر رو تبریک بگیم تو هم با دختر خاله ها بازی کن!

ظاهرا فرشته قصه ما گوشش بدهکار این حرف ها نبود، دوباره با صدای بلند گفت:

-مامان جون کمی صبر کنی من آماده می‌شم، خودم لباسم رو می پوشم.

زن جوان چادر مشکیش را به سر انداخت و دسته کلید را از گوشه میز برداشت.

-چی می پوشی؟ بیرون خیلی سرده!

-کاپشن صورتیم رو، مامان اجازه می دی گوشواره قلبی که تازه خریدی واسم رو بندازم؟

-وای عروسکم، داریم میریم سر مزار سردار، عروسی که نیست!اونجا همه عزا دارند!

اما با دیدن دختر زیبایش که با لبخند شیرینی روبه رویش ایستاده بود بقیه حرفش را ادامه نداد.

 

-بدو عزیزم، زود باش، الان دیگه خدا می دونه چقدر مسیر شلوغ شده…

مامان اجازه می دی اگر اونجا دوست پیدا کردم باهاش بازی کنم؟

وای عروسکم، هنوز نرفته تو فکر بازیگوشی خودت هستی، حالا بزار برسیم.

مزار شهدای کرمان خیلی شلوغ بود، بی خود نبود که سردار شهید قاسم سلیمانی ،سردار دلها نام گرفته بود.

عاشقان از گوشه و کنار کشور آمده بودند، پیر، جوان، نوجوان، زن، مرد، سالخورده کارمند، مدیر….

زن با گوشه دندان چادرش را گرفته بود و با دست دیگرش دست فرشته کوچکش را…

-دیدی عزیزم،بهت گفتم شلوغه اذیت میشی!

دخترک با نگاه زیبایش به مادر نگاه کرد و بلند گفت؛

-من خسته نشدم..

در گوشه و کنار گروهی در حال پخش کردن، شربت، و چایی بودند.

مادر لیوان شربتی را به دست دختر داد و در حالیکه آرام به جلو گام بر می داشت سعی می کرد راه را برای گام های کوچک عروسکش باز کند.

اما ناگهان صدای وحشتناک انفجار همه را شوکه کرد.گرد و غبار همه جا را گرفت، صدای جیغ، یا ابوالفضل،یا خدا یا زهرا، زمین را لرزاند و اندکی بعد صدای انفجار دوم.

باز تروریست های شیطان صفت با قلب های سیاه ،به خیال خود می‌خواستند زنجیره عهد و پیمان مردم را با آرمان های شان،حاکمیت و درخت انقلابی که با خون شهدایش آبیاری شده را بگسلند،غافل از این که مردم مصمم تر از قبل برای خاکستر کردن جنازه های کثیف شان گام خواهند برداشت.

خون همه جا را گرفته بود، در هر گوشه شهیدی مظلومانه افتاده و عزیزی بر بالای سرش بی قراری می کرد. کشور در فراق هموطنان به سوگ نشست.

و دخترک داستان ما پیدایش نبود.

صدای آژیرآمبولانس در لابه لای حزن و اندوه مردم گم شده بود.

در زیر سایه درختی، لباس صورتی خودنمایی می کرد، پرسنل اورژانس دوان دوان به آن سمت دویدند،

فرشته کوچک با کاپشن صورتی و گوشواره های قلبی با همان لبخند معصوم کودکانه گویی نگاهشان می کرد.

زانوهای نیروهای اورژانس شکست و در حالیکه با دست بر سر می زدند و اشک می ریختند ،صدای یا زهرای شان فضا را پُر کرد.

می دانم آن روز شهید سردار قاسم سلیمانی نیز با دیگر شهدای کرمان بر بالین شهدای مظلوم اشک ریختند.

تا چند روز پیش ،شاید غبار ماتم بر دلها نشسته بود.

تا چند روز پیش خانواده ی شهدا بی قراری می کردند.

اما…در سکوتی دوست داشتنی، نام دختر کاپشن صورتی با گوشواره های قلبی یک‌ رمز شد و دلاورمردان سرزمین مان، شیر مردان کشورمان چنان سرزمین غارتگران را موشک باران کردند گویی که کهکشان ها با زمین دشمنی دارند!

و آن روز صبح، این بیانه ی مرهمی بر زخم داغدیده گان شد؛

در پی عملیات موشکی ساعتی پیش علیه مقرهای جاسوسی و تجمع گروهک های تروریستی ضد ایرانی در بخش هایی از منطقه، اطلاعیه شماره 2 سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منتشر شد.

متن اطلاعیه به این شرح است:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

” أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ”

ملت عزیز و شریف ایران اسلامی

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پاسخ به جنایات اخیر گروهک های تروریستی، در به شهادت رساندن مظلومانه جمعی از هموطنان عزیزمان در کرمان و راسک؛ محل های تجمع فرماندهان و عناصر اصلی مرتبط با عملیات های تروریستی اخیر؛ به ویژه داعش، در سرزمین های اشغالی سوریه را شناسایی و آنها را با شلیک تعدادی موشک بالستیک منهدم نمود.

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به ملت بزرگ ایران اطمینان می دهد، گروهک های تروریستی بدخواه ملت ایران هرکجا که باشند را خواهد یافت و آنها را به سزای اعمال ننگینشان خواهد رساند.

سایر اهداف منهدم شده اعلام خواهد شد.

” وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *