خضر راه
- کد خبر: 1434
- /
- 17 آذر 1399 - ۲۱:۴۰
- /
- یادداشت و مقاله
سحرمشایخی| در بین ما انسانها اشتراکات زیادی وجود دارد که زبان، دین، فرهنگ و اداب و رسوم از جمله ی اینهاست و معمولا مرزهای جغرافیایی محدوده آن را مشخص میکند اما یکی از مهمترین اشتراکاتی که میان همه انسانها رایج است و محدودیتی ندارد؛ وجود درد است. این مفهوم فراتر از این است که در قالب مرزبندی بگنجد یا استثنائی را شامل شود و نمیتوان تفکیکی برای ان قائل شد. در نتیجه همه آدمیان به آن مبتلا هستند. در واقع زندگی به مثابه گلی ست که به ما انسانها، هدیه شده و دردها؛ خار آن محسوب میشوند.
گل بی خار هم در دنیا یافت نخواهد شد. به عبارت دیگر؛ رنج، یکی از ملزومات زندگی فانی است البته بنا ندارم و مجال هم نیست به این مقوله بپردازم. در حقیقت نکته قابل تامل؛ موضوعی است که باعث تمایز انسانها از یکدیگر میشود و آن نحوه برخورد با درد است. در نتیجه همین واکنش انسانها به موفق و ناموفق طبقهبندی میشوند. در واقع هر چه مهارت انسان در برخورد با درد بیشتر شود، به همان نسبت؛ موفقتر عمل خواهد کرد و در نتیجه اعتماد به نفس بیشتری خواهد داشت.
برای رسیدن به اینهدف، نباید بی تفاوت رفتار کنیم ولازم است برای سوالاتی که در مسیر زندگی به آن برخورد میکنیم جوابی بیابیم به تعبیر نیچه اگر انسان برای چراهای زندگی خود جوابی بیابد با هر چگونهای کنار میآید. ثمره این کنار آمدن دردی است آمیخته با غرور، رنجی است توامان با سرور که محصول آن پذیرش و آرامش درونی است چرا که باعث میشود، روح از گرداب سرگردانی برهد و در جایگاه حقیقی خود سکنی گزیند. آرامش، روح انسان را غنی میکند و ظرفیت او را برای رویارویی با ناملایمات بالا می برد. در مقابل اضطراب، شادابی روح را به یغما میبرد و انجماد و سرما را بر آن حکمفرما میکند.
بله، در قبول نکردن اندوه، حسرت، راه گم کردن، گمراه شدن و نرسیدن است. کسانی که در حوادث منفعل عمل میکنند، خستگی و سر درگمی روحشان را کلافه میکند و لاجرم ظلمت بر زندگیشان مستولی میشود. این اندوه را میتوان ناشی از فقدان اعتماد به نفس نامید که قلبها را متزلزل میکند. این گونه افراد آمادگی دارند که چون شاخه خشکی نازک در برابر هر باد خزانی بشکنند و فرو افتند بدون آنکه طعم خوش بهار را بچشند و یا با آهنگ نسیمی برقصند و از زندگی تمتعی گیرند گویا به خشم طبیعت گرفتارند. با وجود چنین شرایط و احوالی کسانی هم هستند که وجودشان به زندگی معنا میبخشد در چشمانشان، نشاط عمیق و عجیبی میدرخشد. اینان همان افراد موفقی هستند که با وجود هر درد و رنجی میتوانند غم را از خود برانند و آسمان زندگیشان را از تهاجم ابرهای تیره بزدایند. قبول درد رشد روحی را به دنبال دارد و ناخالصی وجود را صاف میکند. انسانهای موفق کسانی هستند که حتی میان درد و رنج و آه وحسرت زانوی غم بغل نمیگیرند. هرگاه زیر بار غم خم شوند تاملی میکنند، آنگاه کمر صاف میکنند، سر را بالا میگیرند و پیش میروند چرا که اعتقاد دارند در این برهوت دنیا، راه طولانی است و گاه و بیگاه بالای سرشان کران به کران تاریکی موج میزند در این شرایط به معجزه امید متوسل میشوند تا نجات یابند.
امید عصایی است که دریای پرتلاطم سختی را میشکافد، یدبیضایی است که چون طلوع تاریکی را با تولد نور و روشنایی میمیراند. امید صوت داوودی و جمال یوسفی است، خضر راهی که انسان را به سرمنزل مقصود راهنمایی میکند و سرانجام او را از آب حیات مینوشاند و کام جویندگان را سیراب میکند.
در این نگاه درد و سختیها مانند سنگریزههایی هستند که وقتی به صدف جسم راه مییابند با خمیره ایمان و باور سرشته شده و به گوهری ارزشمند تبدیل میشوند. گوهر خوشبینی، گوهر احترام به خویش، گوهر قدردانی، گوهر آرامش، گوهر استقامت و کوشش. همه این واژه ها و امثال اینها از مختصات این طرز تفکر است.
اگر انسان به خود امان دهد خواهد دید که قلبش گواهی میدهد که ساختن بخش مهمی از سرنوشت بر عهده خودش میباشد و به خواست او رقم میخورد. این انسان مختار است تقدیرش را زشت و نازیبا و یا خوب و زیبا ترسیم کند .به شرطی که دست روی دست نگذارد و رنج و سختی را به جان بخرد و در وادی فراموشی به سر نبرد چرا که یقین دارد؛ “لیس للانسان الا ما سعی”
این بیت حافظ اثبات این مدعاست:
مقام عیش، میسر نمی شود بی رنج
بلی، به حکم بلا بسته اند، عهد الست