جوجه اردک زشت!
- کد خبر: 4294
- /
- 22 دی 1400 - ۱۳:۲۱
- /
- یادداشت
پایگاه خبری فرهنگی تواننگار– ما انسان های فانی در طول زندگانی شکست های زیادی را تجربه می کنیم و در این فراز و فرود زندگی افرادی هستند که بعد از ناکامی و زمین خوردن کسی دستشان را نگرفته، کمکشان نکرده، زخمهایشان را التیام نبخشیده، شاعری از دردشان نسروده با اینحال ناامید نمی شوند و در این وانفسا و شرایط پیچیده می کوشند در فکر و عملشان به وحدت برسند. گاه خواسته ای معمولی برایشان رویاست اما برای زندگی سری پرشور دارند و به سوی تحقق آرزویشان می شتابند. گویی شعله ای درونشان را می سوزاند و به سوی لذتی بی حصر می کشاند.
امید در چشمانشان می درخشد و عواطف انسانی از صافی ذهنشان گذشته و عشق می افشاند. آنان برای دست یافتن به زندگی ایده ال تلاش می کنند. هدفشان خستگی را گناهی نابخشودنی می داند. شاید شرایط زندگی، این گرایش را در آنان برانگیخته که با اکسیر امید، ناکامی را به عزمی راسخ تبدیل کنند.
عزمشان برای زندگی بر احساس رنجی که می کشند چیره می شود. در واقع داروی تلخ را سر می کشند تا از دردهای بیشتر جلوگیری کنند.
بارها در خلوت گریسته اند و صدای هق هق گریه و تپشهای قلبشان را می توان شنید که در پس هیاهوی زندگی محو و بی رنگ می شود اما یک روز ناگزیر غرور به یاریشان آمده تا جلو اشکهایشان را بگیرند. این غرور مادامی که یاریمانکند تا رنجهایمان را پنهان کنیم نه اینکه دیگران را برنجانیم خصلت ناپسندی نیست و نیکوست.
البته در مواقعی تلاششان در چشم مردمان ناهماهنگ مینماید گویا افرادی ناموزونند با این حال به دنبال ایفای نقش اجتماعی خویشند مانند بچه قویی که در برکه ای گل آلود در میان جوجه اردکان به سختی بزرگ میشود و هرگز نمیتواند با همگنان خود در جویباری یکسان شنا کند اما وقتی این بچه قو رشد میکند و در آسمانی آبی پر می گشاید، دنیا در نظرش محو و کوچک مینماید. همزمان با این اوج گرفتن آرزوی خوشبختی برای دیگران در سینه اش می آمیزد.
اینجا می توان این تعبیر را در موردشان بهکار برد “داستان زندگی آنان از شعر عاشقانه بسی فراتر است و از قهرمانان افسانهای آشناتر.”
آری، این حکایت بر لبان هر کس لبخندی آمیخته با مهر مینشاند.
در اینباره سعدی اینگونه سروده:
تا رنج تحمل نکنی، گنج نبینی
تا شب نرود، صبح پدیدار نباشد
“به تاثیر از کتاب میدل مارچ”
سحر مشایخی